گذشتِ زمان

هیچکس مثل من به تو فرصت نداد...

گذشتِ زمان

هیچکس مثل من به تو فرصت نداد...

hadi


- من هم همینطور، کلمه دوستت دارم عمق مطلب رو نمیرسونه ولی به سطح قضیه رضایت بده "دوووووووستت داااااارم"


* این ساعت یازده چهارم خرداد برام طلایی شد با خوندن پیامت:) ممنونم بابت خلق این لحظه، ممنونم بابت لحظه های عاشقی .ولی یه فرق بزرگ هست بین دوست داشتنی که تو گفتی و دوست داشتن من. اینکه من برای گفتنش تاوان دادم سختی کشیدم ولی برای تو شاید فقط یه حس خوشایند باشه که حتا نمی دونم چقد میتونی پای حرفت پای دوست داشتنی که ادعاشو داری وایستی.


-بله دوست داشتن مثل کاشت یک نهاله که اولش برای پایدار موندنش به یک چوب تکیه اش میدند و شاید با کوچکترین بادی بشکنه ولی اگر مراقبش باشی یواش یواش تنومند میشه و میتونه جلوی طوفانها ایستادگی کنه


* میدونی هادی گاهی از واقعیتهایی که با تمام بیرحمیش جلو روی زندگیت تمام قد می ایسته و بهت میگه چقد خوش خیالی که فک کردی دنیا همونجوریه که تو ذهن توئه، ترس برم میداره...


-کی تمام قد جلو روی زندگیت می ایسته؟


* واقعیت! اینکه دنیا و آدماش اونجوری که تو ذهن من خوب و ساده و دلپذیرن، تو واقعیت نیستن.


-منظورت من هستم؟ خودت گفتی که سه ساله درگیر این دوست داشتنی، تاوان دادی؟ حتما دوست داشتن من با تو فرق میکنه، بعدش منظورت رو از لذت بردن من از این حس رو بیشتر توضیح میدی؟


* ای بابا نه دکتر، چرا شخصیش میکنین، بذارین شیفتم تموم شه صحبت میکنیم. 15مین دیگه.
تو واقعیت زمان که بگذره عموما دوست داشتن جاش رو به عادت میده تبدیل میشه به روزمرگی. به وظیفه. و من هیچ دوست ندارم این اتفاق بیفته و میترسم ازش. منظورم الان واضحه؟
دلشوره م همش اینه که عشق خیلی کوتاهه قده فرصت یه نفس، قده کشیدن یه آه...


-الان پشت فرمونم


* ای بابا..باشه


-دوست داشتن که عاقبتش روزمرگی و وظیفه ست عمر عشق هم که اندازه یک نفسه پس دیگه چی می مونه؟ یاد و خاطره و زخمش؟


* شوربختانه بله، نمیخوام باور کنم ...کاش بشه واقعیت رو شکست داد کاش بشه باورش نکرد.


- پس شوربختانه باید گفت تا وظیفه ای ایجاد نشده و تا نفس آخر کشیده نشده باید جلوگیری کرد. دارم میرم کلاس و آف میشم.




نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد