مرگ بر الفبا. بر همهی کلمههایی که با "ز" شروع میشوند..... اما "تو" نیستند زیبا!
دیشب اشک ریختم... برای هر چاهارتان :) دوستداشتنیهای منید بیآنکه بدانید... و همینش خوب است:"بیآنکه بدانید"
*چقدر عالی الهی شکر. تو یکی از نگرانی های منی طاهره برام مهمه حالت....
*تو ام توی رابطه لینای من نبودی؛ ببخش اینو میگم
*لینای خوب من، شفا میگیره قلبمون
*دوست دارم اولین هدیه موهبت (مرد آینده م) به من کارتون آنه شرلی باشه.تو چی؟
لبنان باشد و لبخند باشد و تو باشی ..............
همین کافیست دیگر.
- مردهای دوزاری که به یه پیس پیس عنان از کف میدن رو به حال خودشون بذار
- تو رو به هرکی میپرستی روزی که برگشتی به رابطه با اون مرد که خیری از همبستر ده ساله ش ندیده دیگه اسم منو نیار، تو رو به معشوقت قسم منو قلم بگیر
- میخام درس بخونم،قبلش اصلاح میکنم که گفتم دکتر و استاد "و" مثل همند، وثوقی عاشق زن و بچه هاشه و روزی که به ما گفت بچه سومش داره به دنیا میاد هیجان زده بود،یه بار تو حرفاش گفت خانمم منو میفهمه واین بزرگترین نعمته.
پ.ن: زهرای عزیز، هرچی دلت خواست گفتی. هنوزم دکتر برای من همون دکتره، همون معبود بی همتامه. من اینهمه مدت این همه سال با دوست داشتنش زندگی کردم نمی تونم با دستای خودم مچالش کنم بندازمش دور، حیفم می یاد. آخ که چقدر دلم میخواد برگردم به اون مرد.... دیگه برنمیگردم ،حسرتش تا ابد به دلم میمونه... و خودم رو نمیبخشم که مثل دیشبی خریت کردم و همه چی رو واسه خودم حروم کردم. خودم رو نمیبخشم....
پ.ن2: زهرای عزیز، استاد "و" و دیگران، شناگرای قابلی هستند حتا خیلی قابلتر از دکتر. منتها باید زمان بگذره آب پیدا بشه، بعد بهت میگم که همه روابط مثل همند. بیخود تقلا نکن جهان ما کثیفتر از این حرفهاست....
ق.ن: اینقدر داغونم که حوصله ادیت این پیامها رو ندارم..... لعنتی بسکه ضربه داره هر کلمه ش... کاش آدم لاقیدی بودم و هنوز می تونستم دوستت داشته باشم "زیبا"..............
- فکر کنم قرارمون این بود که از این رابطه عاشقانه جفتمون پیشرفت کنیم و به اوج برسیم،این چه منافاتی با خانواده من داره؟
* به من بهانه ای بده که کم شه باورم به تو.
- دلت میخواد باورت به من کم شه؟ من که تشنه باور کردن بیشتر تو هستم. من میخوام به قله تو برسم همونطور که تو رسیدی . راسته که میگن بعده هر سربالایی سرپایینیه. تو رسیدی به قله و حالا خسته شدی و میخوای برگردی، اما من تازه راه افتادم و دلم میخواد هیچوقت به قله نرسم که خسته شم وبخوام برگردم پایین.
* میرسی هادی، به قله میرسی و همه ترسم اینه که به قله برسی. واقعیت اینه که تو مال من نیستی و مال من نمیشی.
- من قدم زدن با تو توی خیالم روبیشتر دوس دارم،چون با کسی که تو واقعیت قدم میزنم آرامش بهم نمیده،اما با تو راحتم، به رسیدن واقعی فکر نکن رسیدن خیالی و آرزو خیلی قشنگتره چون به قول تو وقتی تو واقعیت بهم برسیم بدیهای واقعیت میاد و همه مهربونیها رو بهم میزنه.
-سلام. حالت خوبه؟ جواب پیامم روندادی نگرانت شدم.
* خوب نیستم ... خوب نیستم. من کتاب قصه نیستم من داستان و خیال نیستم هادی، من یه آدم واقعی ام!
- سلام . میتونی با گوشیت صحبت کنی الان؟
- اگه بگم اشتباه گفتم راضی میشی؟ میتونی صحبت کنی؟
- آهای آدم واقعی، چرا خودت و احساست رو پشت پیامک نگه میداری؟ چرا به طور واقعی با من نیستی؟ گوشی رو بردار میخوام باهات حرف بزنم.
پ.ن: چهار تماس بی پاسخ.... و ساعت یازده و ده دقیقه ی شب و صراحتِ جیمیلِ حاویِ عکسهایِ چهارنفره که برای همیشه تو رو از من گرفت. دیدی گفتم عشق کوتاهه هادی جان؟؟؟؟؟ دیدی حتا فرصت آه کشیدن هم نداشتم برات؟؟؟؟
- من هم همینطور، کلمه دوستت دارم عمق مطلب رو نمیرسونه ولی به سطح قضیه رضایت بده "دوووووووستت داااااارم"